Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «همشهری آنلاین»
2024-05-01@22:37:49 GMT

درآمد کودکان زباله گرد چقدر است؟

تاریخ انتشار: ۳۰ فروردین ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۱۵۲۵۴۳

درآمد کودکان زباله گرد چقدر است؟

همشهری آنلاین_فاطمه عسگری نیا: اگرچه در میان زباله‌گردها همه طیف‌های سنی را می‌توان دید اما کودکان و نوجوانان، اصلی‌ترین هدف‌های مافیای استثمارگر برای پول‌ درآوردن از زباله‌های شهروندان هستند؛ کسانی که درآمد هنگفت از جمع‌آوری زباله‌های شهر چنان به کام‌شان خوش آمده که حاضرند برای حفظ این منفعت، ده‌هاکارگر را برای زیروروکردن سطل‌های زباله شهر، استثمار کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

برای‌شان هم فرقی نمی‌کند این کارگرها چه سن و سالی داشته باشند؛ شرط استخدام و ادامه همکاری این است که زباله بیشتری بیاورند. آنها البته هرقدر هم زباله بیشتری جمع کنند، در امپراتوری ضایعاتی‌ها شریک نمی‌شوند. نهایتا ممکن است یک وعده غذای گرم نصیب‌شان شود یا در بهترین حالت کمی دستمزد دریافتی‌شان بیشتر از قبل شود. آنچه در ادامه می‌خوانید روایت یک نیم‌روز قدم‌زدن در کنار زباله‌گردهای تهران و گفت‌وگو با آنهاست.

بیشتر بخوانید:یاس، طرحی برای توانمندی دختران در مناطق کم برخوردار


روزی 10کتفی
نورخدا پسرک 16ساله‌ای است که هرروز صبح تا شب سطل‌های زباله میدان ونک تا پارک‌وی را زیر و رو می‌کند. تمایل چندانی به حرف زدن ندارد. چند قدم که در مسیر همراهش می‌شوم یخ او به‌تدریج آب می‌شود: «از بوی زباله‌ها فرار نمی‌کنی؟» وقتی پاسخ منفی‌ام را می‌شنود لبخندی بر چهره‌اش می‌نشیند.کتف کولی را روی شانه‌های نحیفش جابه‌جا می‌کند. از درآمدش می‌پرسم می‌گوید:«ماهی 10میلیون تومان، اگر بتوانم هر روز 10کتفی تحویل دهم.» هر کدام از کتفی‌هایی که می‌گوید، دست‌کم چندین کیلو زباله خشک را در خود جای می‌دهد. به‌گفته خودش هر روز از ساعت 6صبح تا 11شب سر کار است. اگر روزانه از 10کتفی بیشتر تحویل بدهد، پول بیشتری می‌گیرد:«مناطق بالای شهر روزانه بیشتر از 10کتفی هم می‌شود جمع کرد، اما مناطق پایین اینطور نیست؛ هم تعداد زباله‌گردها بیشتر است هم مردم خودشان تفکیک می‌کنند و تحویل کیوسک‌های زباله خشک شهرداری می‌دهند.»
از آرزوهایش می‌پرسم، نگاهی به خانه‌های اطرافش می‌اندازد و می‌گوید فقط دوست دارم زیر سقف خانه خودم بخوابم. ما 12نفر هستیم که همگی با هم داخل اتاقی کوچک زندگی می‌کنیم و همگی زباله‌گردیم. صبح باهم از خانه خارج می‌شویم. یک وانت ما را به حوالی ونک می‌رساند و شب هم همه باهم به خانه‌مان در حاشیه شهر برمی‌گردیم.

بیشتر بخوانید:این پیر مرد لذت زندگی می فروشد


بارها و بارها دست‌هایم بریده است
در حوالی میدان آزادی کیان را می بینیم؛ ژولیده و خسته. با چنان عصبانیتی کتانی‌های پاره و زهوار در رفته اش را به زمین می‌کوبد که انگار می خواهد تمام حرصش را سرآنها درآورد. به بهانه ای سر صحبت را با او باز می کنم. می‌گوید تکه شیشه‌ای از سوراخ کف کتانی داخل پایش رفته و حسابی از صبح کلافه‌اش کرده است . این اولین باری نیست که به خاطر زباله گردی دست و پایش را زخمی می کند. همیشه اوقات دستهایم زخم است. بعد انگشت‌هایش را نشانم می‌دهد .دست‌هایش شبیه دست‌های مردی بزرگ است اما سن و سال کیان هنوز به 13سال هم نمی‌رسد. او یکی از معدود کودکان زباله گرد ایرانی است: «همراه برادرهایم به تهران آمدیم برای کار. قبلا کولبری می‌کردیم اما خطر زیادی داشت حالا چند سالی است به تهران آمده ام. کار باشد اسباب‌کشی می‌کنیم کار نباشد زباله‌گردی!»
از دردی که هر شب باید تحمل کند برایم می‌گوید: «‌بین تمام انگشت‌های دستم عفونت کرده است و درد می‌کند.»
از درآمدش رضایت چندانی ندارد : «ماهی 10‌میلیون تومان از زباله‌گردی می‌گیرم اما در این کا رماندگار نیستم. امسال درس نخواندم چون به حقوقم نیاز داشتم اما می‌خواهم سال آینده حتما درس بخوانم.»
می‌گوید اغلب بچه‌های زباله‌گرد را کودکان مهاجر تشکیل می‌دهند و ایرانی‌ها در این شغل تعدادشان کم است: «‌کودکان افغانستانی که با هر قیمتی حاضرند این کار را انجام دهند کلا بازار کار را خراب کرده‌اند . ما روزی 12‌ساعت و گاهی 15‌ساعت کار می‌کنیم اما به اندازه یک کارگر هم حقوق نمی‌گیریم. بعد هم در حالی‌که نفسی تازه می‌کند می‌گوید: زندگی خیلی سخته!»

بیشتر بخوانید:حکایت ویلچرهایی که اهدا می‌شوند و مسئولانی که پاسخگو نیستند | پای ما لنگ است و منزل بس دراز

دلم مدرسه می‌خواهد
رسول هم 2سالی است که از افغانستان به ایران آمده و می‌گوید هنوز مانند برادرها و پسرعموهایش در اینجا جا نیفتاده است. چون هیچ مدرک شناسایی ندارد، هیچ‌جا به او کار نمی‌دهند و چاره‌ای جز زباله‌گردی ندارد. حقوق دریافتی‌ او ماهانه 9میلیون تومان است اما برادرش که 2سال از او بزرگ‌تر است، ماهانه 11میلیون تومان بابت روزانه 10کتف کولی که تحویل می‌دهد دریافت می‌کند: «من قدم کوتاهه و به‌خاطر همین زباله زیادی نمی‌تونم روی دوشم بکشم، کتفی زود پر میشه.»
نگاهی به دست‌های کوچک و سیاهش می‌اندازد؛ انگار که در میان پینه‌های نشسته بر دستش دنبال آرزوهایش می‌گردد:«دلم می‌خواهد مدرسه بروم اما ساعت کاریم زیاد است و هیچ مدرسه‌ای شب‌ها باز نیست.»
در همین حین به دوستش میلاد برمی‌خوریم که کتفی‌اش را حسابی پر کرده و به سختی آن را روی زمین می‌کشد. رسول به کمکش می‌رود و هر دو کتفی‌های سرریز از زباله را با کمک یکدیگر در کنار درختی نحیف قرار می‌دهند. نفس‌های میلاد به شماره افتاده و خودش تلاش می‌کند پاهای خسته خود را با دستان سیاه و پینه‌بسته ماساژ بدهد. او هم مانند رسول و دوستان دیگرشان حقوق بخور و نمیری از جمع‌آوری زباله‌های شهر نصیبش می‌شود؛ حقوقی که به قول خودش نه شکم خودش را سیر می‌کند، نه دردی از خانواده چشم‌انتظارش درمان می‌کند. دلش می‌خواهد برای خودش کسی شود تا وقتی از کنار مردم عبور می‌کند کسی به‌خاطر بوی زباله‌ها به او ناسزا نگوید. او فقط 13سال سن دارد اما به قول خودش استخوان‌هایش به اندازه پیرمردها درد می‌کند.
بالا و پایین شهر ندارد. هرجا که می‌رویم کتف کولی‌ها هم هستند. بچه‌های قد و نیم قدی که خیلی‌های‌شان وقتی سماجت به‌خرج داده و کتفی‌های خود را کاملا پر می‌کنند، گاهی زیر بار این حجم بزرگ از بار دیده نمی‌شوند. یکی مانند محمد، پسرک 15ساله‌ای که قبل از ورود به این کسب و کار در یک رستوران کار می‌کرده اما حالا چند ماهی می‌شود که زباله‌گرد شده است. زباله‌گردی خیلی سخت‌تر از کار رستوران است اما درآمدش بیشتر است. زبر و زرنگ است به‌خاطر همین ماهانه 14میلیون تومان دستمزد می‌گیرد. می‌گوید از زیر سنگ هم شده این کتفی را پر می‌کنم. برای او و همه دوستانش که مشغول این کار هستند ساختن آرزوهایشان از میان زباله‌ها دور از دسترس نیست. آرزوهای زیبایی که هرکدام برای زندگی بهتر دارند.
عقربه‌های ساعت حدود 9ونیم شب را نشان می‌دهد. از پشت کیسه‌های مملو از زباله‌هایی که کتف کولی‌ها جمع کرده‌اند، پسرک کوتاه قد و چشم کبودی بیرون می‌آید: «ممکنه با گوشی موبایلتان زنگ بزنم، ماشین نیامده سراغم» تماس که برقرار شد مردی آن‌سوی خط می‌گوید: «همانجا باش ساعت یک می‌آیم دنبالت.» تماس با یک «چشم گفتن» پسرک تمام می‌شود اما رنگ چهره او از گرسنگی و خستگی خبر می‌دهد. می‌پرسم تا ساعت یک شب چه کار می‌کنی؟ لبخند تلخی می‌زند و می‌گوید، یک کتفی دیگر جمع می‌کنم.

بیشتر بخوانید:از کپسول های نجات بخش قرمز چه می دانید؟ | این کپسول ها می توانند زندگی‌تان را نجات دهد

کد خبر 845390 برچسب‌ها خبر مهم کودکان زباله‌گرد تفکیک زباله

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: خبر مهم کودکان زباله گرد تفکیک زباله بیشتر بخوانید زباله گردی زباله گرد زباله ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۱۵۲۵۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چرا نمی‌توانیم همه زباله‌های‌مان را داخل آتشفشان‌ها بسوزانیم؟

درست است که گدازه آنقدر داغ است که می‌تواند مقادیری از زباله‌های ما را بسوزاند اما همه گدازه‌ها دمای یکسانی ندارند و فارغ از دما، موارد دیگری همچون خطرناک بودن، اعتقادات و کمبود آتشفشان وجود دارد که اجازه انجام چنین کاری را نمی‌دهد.

به گزارش ایسنا،  هنگامی که آتش‌فشان کیلاویا(Kilauea) در جزیره بزرگ هاوایی در سال ۲۰۱۸ فوران کرد، جریان گدازه داغ‌تر از ۲۰۰۰ درجه فارنهایت(۱۱۰۰ درجه سانتیگراد) بود. این دما از دمای سطح سیاره زهره نیز بیشتر است و به اندازه‌ای داغ است که بسیاری از سنگ‌ها را ذوب می‌کند. همچنین به اندازه کوره‌های زباله‌سوزی که معمولا زباله‌ها را در دمای ۱۸۰۰ تا ۲۲۰۰ فارنهایت(۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ درجه سانتیگراد) می‌سوزانند، داغ است.

به نقل از کانورسیشن، با این وجود همه گدازه‌ها دمای یکسانی ندارند. فوران‌ها در هاوایی نوعی گدازه به نام بازالت تولید می‌کنند. بازالت بسیار داغ‌تر و سیال‌تر از گدازه‌هایی است که در آتشفشان‌های دیگر فوران می‌کنند. به عنوان مثال، فوران سال‌های ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸ در کوه سنت هلن یک گنبد گدازه‌ای با دمای سطحی کمتر از حدود ۱۳۰۰ فارنهایت(۷۰۴ درجه سانتیگراد) ایجاد کرد.

به غیر از دما، دلایل دیگری برای نریختن زباله‌هایمان در آتشفشان‌ها وجود دارد.

در وهله اول اگرچه گدازه در دمای ۲۰۰۰ درجه فارنهایت می‌تواند بسیاری از مواد درون سطل‌های زباله ما از جمله ضایعات غذا، کاغذ، پلاستیک، شیشه و برخی فلزات را ذوب کند اما به اندازه کافی داغ نیست که بسیاری از مواد رایج دیگر از جمله فولاد، نیکل و آهن را ذوب کند.

علاوه بر این آتشفشان‌های زیادی روی زمین وجود ندارند که دریاچه‌های گدازه‌ای یا دهانه‌های کاسه‌مانند پر از گدازه داشته باشند که بتوانیم زباله‌ها را در آن‌ها بریزیم. از میان هزاران آتشفشان روی زمین، دانشمندان تنها هشت مورد را با دریاچه‌های گدازه فعال می‌شناسند. بیشتر آتشفشان‌های فعال دارای دهانه‌های پر از سنگ و گدازه‌های سرد شده هستند.

مشکل سوم این است که ریختن زباله در آن هشت دریاچه گدازه فعال کار بسیار خطرناکی است. دریاچه‌های گدازه با پوسته‌ای از گدازه‌های خنک کننده پوشیده شده‌اند، اما درست در زیر آن پوسته مذاب و به شدت داغ قرار دارد. اگر سنگ‌ها یا مواد دیگر روی سطح دریاچه گدازه‌ای بیفتند، پوسته را می‌شکنند، گدازه زیرین را مختل می‌کنند و باعث انفجار می‌شود.

این اتفاق در کیلاویا در سال ۲۰۱۵ افتاد. بلوک‌های سنگ از لبه دهانه به درون دریاچه گدازه سقوط کرد و باعث انفجار بزرگی شد که سنگ‌ها و گدازه‌ها را به بالا و بیرون از دهانه پرتاب کرد. هر کسی که زباله را به دریاچه گدازه می‌اندازد باید فرار کند و از زباله‌ها و گدازه‌های شعله ور دور شود.

اما فرض کنید می‌شد زباله‌ها را با خیال راحت در یک دریاچه گدازه ریخت. در آن صورت برای زباله‌ها چه اتفاقی می‌افتاد؟ وقتی پلاستیک‌ها، زباله‌ها و فلزات می‌سوزند، گازهای سمی زیادی آزاد می‌کنند. آتشفشان‌ها در حال حاضر تُن‌ها گاز سمی از جمله گوگرد، کلر و دی اکسید کربن منتشر می‌کنند.

گازهای گوگرد می‌توانند مه اسیدی ایجاد کنند که ما آن را «وُگ» یا مه آتشفشانی می‌نامیم. این گازها می‌تواند گیاهان را از بین ببرد و باعث مشکلات تنفسی برای افراد نزدیک به آن شود. مخلوط کردن این گازهای آتشفشانی خطرناک با گازهای دیگر ناشی از سوزاندن زباله‌های ما، بخار حاصل را برای مردم و گیاهان نزدیک آتشفشان مضرتر می‌کند.

در نهایت، بسیاری از جوامع بومی، آتشفشان‌های مجاور را مکان‌های مقدسی می‌دانند. به عنوان مثال، دهانه‌ای در کیلاویا خانه پله Pele، الهه آتش بومی هاوایی در نظر گرفته می‌شود و منطقه اطراف دهانه برای بومیان هاوایی مقدس است. پرتاب زباله در آتشفشان‌ها توهین بزرگی به آن فرهنگ‌ها خواهد بود.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • بررسی روند امحا و دفن زباله در ۴ شهر فارس
  • چپ کردن کامیون حمل زباله در برزیل + فیلم
  • تهدید حیات جزیره سرخ‌گون هرمز با شیشه و پلاستیک
  • تلاش برای پاکسازی طبیعت از زباله‌ها
  • زباله بهشهر پس از ۶۰ سال ساماندهی شد
  • وضعیت زباله بهشهر پس از ۶۰ سال ساماندهی شد
  • هر ثانیه ۲۰ کیلو گرم پسماند در مشهد تولید می‌شود
  • هزینه‌ها کلانی که هوش مصنوعی روی دست مایکروسافت می‌گذارد
  • چرا نمی‌توانیم همه زباله‌های‌مان را داخل آتشفشان‌ها بسوزانیم؟
  • پاکسازی حاشیه پلیس راه رزن از زباله